درگیری های پیاپی

ساخت وبلاگ

تمام احساساتمو به رگبار می بندم 

قطره اشکایی که نزدیکه که رو کویر صورتم قایق سواری کنه رو با اتیش سوزان مقاومت خشک میکنم

دیگه اون بچه ی سابق نیستم شاید 

دیگه حس میکنم ی ادمی شدم که حتی خودمم واسه خودم مهم نیستم 

قشون قشون لشکر کشی میکنم به خودم 

اما انگار ی اژدهایی از بالا میادو همه رو نابود میکنه ! 

ی جورایی مث شایع باید بگم : بابا من این نبودم !

برگشت به خانه...
ما را در سایت برگشت به خانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : boghzeman777 بازدید : 120 تاريخ : چهارشنبه 27 فروردين 1399 ساعت: 9:26